می گویند دلت را بکن و برو!...میگویند:نه تو فرهادی و نه او شیرین که سخت باشد کندن
دل و رفتن پی زندگی!...یک جمله می گویند و من هزار جمله فکر میکنم تا ببینم معنی
این یک جمله چیست!..اصلا مگر این زندگی چه هست که من باید دلم را بکنم و بروم پی
او؟...خوب است؟بد است؟زیباست؟ کجاست؟چه هست؟...اصلا هست؟....اصلا گیرم که
بود،هست،چقدر می تواند با ارزش باشد که به خاطرش دلم را بکنم؟....دلم را بکنم که
درونم خون راه می افتد ،متلاشی میشوم...مگر نه اینکه با همین یک دل که می تپد زنده
ایم؟...چرا بکنم؟... با کدام تیشه بکنم دردم نگیرد؟...کندن دل با تیشه ای که نداری ،برای
زندگی که نمیدانی چیست یا کجاست، سخت نیست؟...شاید هم هست...میگویند برای
من!سخت نیست!...سخت نیست چون فرهاد نیستم...چون تو شیرین نیستی!...این را
که راست می گویند تو شیرین نبودی، نیستی!...همیشه تلخی تلخ!...من هم فرهاد
نیستم...نه وعده وصال شیرین را دارم،نه امیدی که شیرین در دلم بکارد...نه راه چاره ای
به سادگی !کندن کوهی بی جان و نه حتی شیرینی به شیرینی شیرین!....من فرهاد
نیستم...بهتر بگویم فرهاد من نیست...هزار سال هم که کوه بکند من نمیشود!...راست
میگویند کندن دل برای فرهاد شاید سخت باشد اما برای من نیست!...من با همه
تلخی ها،من با همه نا امیدی ها...من با هیچ وعده ای،دروغ حتی،...من بی تو،بدون تو
زنده مانده ام تا دوستت داشته باشم...فرهاد نبودم امیدم را بگیرند،شیرینم را،جا بزنم از
ادمه شانه خالی کنم!...من فرهادترم!ببین!به او گفتند کوه بکند به من گفتند دل!
تقدیم به .......!
من بی تو
بدون تو
زنده مانده ام
تا دوستت داشته باشم
سلام علیکم ای جفا پیشه یار
کجایی؟چون داری احوال یار؟
.....
گرچه یاران غافل اند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
با یاد دوستان و جفای زندگی در کنج خانه متروک روزگاران را سپری می کنم .!
کوه هم بود و تو خود ، دل را انتخاب کردی... و نه... دل تو را انتخاب کرد تا از او بسرایی ترانه ای به نام عشق و تو خواندیش و او شنید... و گاهی شنیدن ها کافی نیستند و تو باز خواندی...پس بخوان ولی بی دل نشو.
عاشق
نظرت زیبا تر از متن بود
آری با انتخاب دل را خواستم تا سپیده عشق در آسمان زندگیم طلوع کند هرچند نتیجه خواستن رسیدن به این زیبایی و احساس بی وصف سکوت است سکوتی به دردناکیه سکوت جنگل های کهن
.من فرهادترم.........
عالی بود!
همیشه نظر لطفت شامل حال بنده حقیره عزیز
موفق باشی
در مورد چند خط اول :
ز حسرت لب شیرین هنوز می بینم
که لاله می دمد از خون دل فرهاد
---
چند خط آخر :
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
---
موفق باشی دوست عزیزم
ممنون
نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد؟
بهار تازه به برگ خزان چه خواهد کرد؟
طبیعت روح لانماز نوع انسان اولمایان یئرده
گلستان عطر لنمز عطر ریحان اولمایان یئرده
----
عشق صدای فاصله هاست
خیلی قشنگ حس منتقل شده
عشقی که فکر میکرد برای بزرگتر شدن باید دیوار قلبو پاره کنه غافل از اینکه قلبی که عاشقه اندازه تمام آسمون باز میشه اگه معشوقش بخواد