نانوشته ها

کوچ کردند حریفان و رسیدند به مقصد بی نصیبم من بیچاره که در این خانه خزیدم

نانوشته ها

کوچ کردند حریفان و رسیدند به مقصد بی نصیبم من بیچاره که در این خانه خزیدم

پایانی برای شروع




به نماز می‏ایستم و پنج تکبیر می‏زنم بر دنیا و هر آنچه مرا از نوازش نسیم رحمتت دور می‏سازد. می‏خواهم حسن‏ختام میهمانی‏ات، ابتدای آشنایی تازه‏ام با تو باشد.

اکنون به مدد عبورم از باغ صیام، عطر گل‏های تازه عبودیّت را آن‏چنان در سر دارم که بیدارتر از همیشه، می‏بینمت. چه شیرین است طعم میوه‏های آسمانی تو، آن هنگام که دست بر قنوت نماز عید بر می‏داریم و تو را زمزمه می‏کنیم: «اَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیر...»
«دارد به خنده چشم جهان باز می‏شود یعنی که عید فطر تو آغاز می‏شود»

دوستش دارم بر سر مزارم گریه کند ..





ای کسی که مامور دفن من هستی :

 به حرف من گوش کن......    

 دستم را از تابوت بیرون کن تا همه بفهمند آرزو داشتم و به آن نرسیدم.

 چشمهایم را باز بگذار بفهمند که چشم براه بودم و به آن نرسیدم .

 قالب یخی به شکل صلیب بر مزارم بگذارید تا با اولین طلوع آب شود و به جای عزیزی که

 دوستش دارم بر سر مزارم گریه کند ..

ادامه مطلب ...