نانوشته ها

کوچ کردند حریفان و رسیدند به مقصد بی نصیبم من بیچاره که در این خانه خزیدم

نانوشته ها

کوچ کردند حریفان و رسیدند به مقصد بی نصیبم من بیچاره که در این خانه خزیدم

هزاره

پشت سر ثانیه 

 

پیش روی هزاره 

 

یا شایدم  

 

قرنی بود ثانیه و یک دقیقه ام هزار 

 

حضوری معلق 

 

در تحلیل ثبات پرسه می زد 

 

ادامه مطلب ...

شبهای بارانی

 

دلتنگی را نمی توان شماره کرد 

 

که عددهای تلفنی را بگیرانی 

 

و کسی جوایت دهد که های کیستی 

 

شبت سردو بارانی 

 

روزهایت انتهای خورشید 

 

ادامه مطلب ...